من باید من باید ماهی می شدم درون تنگی از , می " اورهان ولی " ............................................ در زدی باز کردم ، سلام کردی اما صدا نداشتی ، به آغوشم کشیدی اما سایه ات را دیدم که دست هایش توی جیبش بود "گروس عبدالملکیان" ------------------------------------------- قاصد روزان ابری ، داروگ ، کی می رسد باران ؟ "نیما یوشیج" و منتظر باران خواهم ماند .بارانی که تاریکی شب را بشوید و روشنایی صبح را به ارمغان آورد . به راستی کی می رسد باران ؟